.

سنگر فرهنگی جوانان « فاریاب » دیار فضیلت ها

.

سنگر فرهنگی جوانان « فاریاب » دیار فضیلت ها

ای غصه هایت قاتلم ...

در پست قبلی خیلی ها ایراد گرفتند اما عرض میکنم به دوستای خوبم که مراد من رو خوب درک نکردید ،

بنده چند تا نکته رو اشاره کردم که گویا عزیزان ندیدن: اول :عدم تایید این حرکت بود

دوم : هم درسی بود که مردم به مسولین دادند

سوم : اینکه ما با غیر سید علی حسینی خامنه ای عقد

اخوت نبسته ایم ...

چهارم : دردِ دلِ من از دلِ دردِ رهبری بود که میدانستم

پنجم : این نوشته ی من قبل سخنان زیبای آقا بود ...

لبیک یا خامنه ای

سلامتی آقا صلوات

حسین دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 01:24 ق.ظ

نظرات 7 + ارسال نظر

سلحشوران اریا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:19 ق.ظ http://rezafazli90.com

ای غصه هایت قاتلم، هر شب دعایت می کنم
داغت نبینم جان من، جان را فدایت می کنم
باید بلرزد قلبشان، وقتی شنیدند این سران
گفتی که من فعلا فقط دارم نصیحت می کنم

لبیــــــــــــــــــــــــــک یا خامنـــــــــــــــــــــــــه ای

سلحشوران اریا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:38 ق.ظ http://rezafazli90.com

سخنان ارزشمند
به هیچ کس مدیون نباش ک روزی گریبانت را می گیرد...

دنبال پول نباش ولی هیچ وقت نگذار ک بی پولی تو را ب دیگران محتاج کنه...

دوستانت را محدود در چند نفر اندک نکن ک اگر رفتن تنها بمانی...

مفهومی از کلام امیر المومنین علیه السلام:اگر دیدی کسی را ک دوستش داری از تو دوری میکند دنبال او نرو...

حرف زدن بی جا تو را کوچک و بی ارزش میکند پس در جایی ک لازم نیست ؛سخن بگویی حرف نزن...

کللی دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.ttarnam.com

سلام
وبلاگ خوبی دارید . و مهمتر از همه ای که از خودتون مطلب می نویسید.
انشاله در پناه حضرت حق سربلند و پیروز باشید
(در جواب سوالتون ،بله بنده بوشهری هستم)

سلحشوران اریا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ب.ظ http://rezafazli90.com

کی از مسائلی که به خیلی از سوالات بشر جواب می دهد این هست که بدانیم خدا چطور عالم رو اداره می کند ؟ و آیا هر اتفاقی در این عالم می افتد یک امر جدید و بی سابقه ای هست (به این صورت که برای موجود دیگری این اتفاق نیفتاده است)؟

وقتی ما به آیات قرآن مراجعه می کنیم می بینیم که در یک جا اداره عالم را به صورت مستقیم به خدا نسبت می دهد آن جا که خدا می فرماید:«یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْض؛کار [جهان‏] را از آسمان [گرفته‏] تا زمین، اداره می کند»(1) و در آیات دیگر اداره عالم را بر اساس یک سری قوانین ثابت به نام سنت الهی بیان می کندکه از ابتدای خلقت تا انتهای آن ثابت و تخلف ناپذیرند چنانکه خدا می فرماید:« فَلَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلًا وَ لَن تجَِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تحَْوِیلا؛ در سنت خدا هیچ تبدیلى نمی یابى و در سنت خدا هیچ تغییرى نمی یابى». (2).ودر صورت تحقق همه ی شرایط در هر زمان و مکانی و بدون استثناء این سنت ها جریان پیدا می کنند و اصلا تمام هستی بر اساس همین قوانین اداره می شود .مثل سنت اعراض که خدا می فرماید:«و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا؛کسی که از یاد من اعراض کند برای او زندگی سختی خواهد بود».(3) و سنت نصرت الهی که خدا می فرماید:«یا ایها الذین آمنوا ان تنصروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم ؛ هر کس خدا را یاری کند, خدا هم او را یاری خواهد کرد»(4)وسنت برکات «ولو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون؛ اگر انسانها ایمان آورده و تقوا پیشه کنند, خداوند درهای رحمت را گشوده و برای آنها از آسمان و زمین برکات نازل می فرماید».(5) و خیلی سنت های دیگر که هر کدام بحث مفصلی دارد،که ان شاءالله در جای خودش بحث می شود.

بسیجی منتظر دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:18 ب.ظ http://rad159.blogfa.com

لبیک یا خامنه ای...

سلحشوران اریا دوشنبه 30 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 03:58 ب.ظ http://rezafazli90.com

پیرمردی در بستر مرگ بود. در لحظات دردناک مرگ،

ناگهان بوی عطر شکلات محبوبش از طبقه پایین به مشامش رسید.

او تمام قدرت باقیمانده اش را جمع کرد و از جایش بلند شد.

همانطور که به دیوار تکیه داده بود آهسته آهسته از اتاقش خارج شد و با هزار

مکافات خود را به پایین پله ها رساند و نفس نفس زنان به در آشپزخانه رسید

و به درون آن خیره شد.

او روی میز ظرفی حاوی صدها تکه شکلات محبوب خود را دید

و با خود فکر کرد یا در بهشت است و یا اینکه ...

همسر وفادارش آخرین کاری که ثابت کند چقدر شیفته و شیدای اوست

را انجام دادهاست و بدین ترتیب او این جهان را چون مردی سعادتمند

ترک می کند. او آخرین تلاش خود را نیز به کار بست

وخودش را به روی میز انداخت و یک تکه از شکلات ها را

به دهانش گذاشت و با طعم خوش آن احساس کرد جانی دوباره گرفته است.

سپس مجددا دست لرزان خود را به سمت ظرف برد

که ناگهان همسرش با قاشق روی دست او زد و گفت:

دست نزن، آنها را برای مراسم عزاداری درست کرده ام!

سلام و خوشا آمدی زیبا بود ...

میلاد جمعه 4 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ http://razmande-mt.mihanblog.com

جمعه یعنى یک غزل دلواپسى جمعه یعنى گریه هاى بى کسى

جمعه یعنى روح سبز انتظار جمعه یعنى لحظه هاى بى قرار

بى قرار بى قراریهاى آب جمعه یعنى انتظار آفتاب

جمعه یعنى ندبه اى در هجر دوست جمعه خود ندبه گر دیدار اوست

جمعه یعنى لاله ها دلخون شوند از غم او بیدها مجنون شوند

جمعه یعنى یک کویر بى قرار از عطش سرخ و دلش در انتظار