.

.

سنگر فرهنگی جوانان « فاریاب » دیار فضیلت ها
.

.

سنگر فرهنگی جوانان « فاریاب » دیار فضیلت ها

حاج حسین بصیر ...


شهید حاج حسین بصیر از جانشینی گروهان، مسئولیتش را در لشکر ۲۵ کربلا شروع کرد تا به فرماندهی تیپ یکم رسید و در عملیات کربلای ۱۰ به قائم مقامی لشکر منصوب شد و سرانجام حاج بصیر منتظر در شامگاه دوم اردیبهشت سال ۱۳۶۶ در عملیات کربلای ۱۰ از قله‌های ماووت عراق به اوج آسمان پر کشید.
ادامه مطلب یادتان نره...
صف مبارزه
 
وقتی با شروع تحریکات در غرب کشور فهمید که نظر مبارک حضرت امام(ره) شرکت در صف مبارزان غرب کشور است؛ افغانستان را به قصد ایران و شرکت در صف مبارزه در غرب کشور اسلامی ترک گفت و این حرکت در حاج بصیر برای جوانان پرشور انقلابی آن روزها جنبه الگویی داشت. (ولی الله نانوا کناری) 

 
منصفانه در کار
 
قبل از جنگ، حاجی جوشکار بود. او کارش را درست و با صداقت تحویل می‌داد و در برابر دریافت دستمزد، منصفانه عمل می‌کرد. همیشه به کارگران خود سفارش می‌کرد، سعی کنید کاری را که انجام می‌دهید زیبا، مستحکم و با دستمزد منصفانه باشد.  
 
دوستی با حاج حسین افتخار بود... حرف شنوی بچه‌ها از ایشان در قبل از انقلاب، آستانه انقلاب و دوران دفاع مقدس بسیار بالا بود. (احمد تقدسی) 
 
صفای روحانی
 
روزهای اول جنگ، برای حمام کردن آمدیم مسجد صاحب‌الزمان(عج) سر پل ذهاب. حاجی آن شب با وجود این که بسیار خسته بود و نیاز به استراحت داشت، دست از دعا برنداشت و در آن موقعیت در مسجد، مراسم روضه‌خوانی و سینه‌زنی برپا کرد و خودش هم به مداحی پرداخت که با صدای یاحسین(ع) جمعیت از خواب پریدم. وقتی صحنه را دیدم، به این حال و صفای حاجی غبطه خوردم. (غلامحسین فخاری) 
 
بیت‌المال
 
پس از مدتی که در منطقه گیلانغرب بودیم یک روز به حاجی گفتم: «بد نیست به فریدون‌کنار برویم، تا بعد از چند ماه سری به خانواده بزنیم و هم اگر نیرویی داوطلب باشد به منطقه بیاوریم». 


پول نداشتیم. در آن منطقه، ماشین هم کم بود. از طرفی حاجی هم حاضر نمی‌شد از پول و ماشین‌هایی که در اختیار ما بود، استفاده کنیم. من به ایشان گفتم: «حاجی! لااقل یکی از ماشین‌هایی که در اختیار ماست، ما را تا کرمانشاه برساند» ولی ایشان قبول نمی‌کرد همیشه وقتی این تقاضاها از ایشان می‌شد می‌گفت: «این‌ها بیت‌المال است و باید در مسائل جنگ استفاده شود، نه برای مصارف شخصی». (غلامحسین فخاری)
 
خلاقیت و تدبر

در روزهای ابتدایی جنگ، نیروهای بسیجی استان مازندران در منطقه جنوب، هیچ گونه سازمان‌دهی نداشتند و سازمان‌دهی این نیروها در آن وضعیت کار دشوار و سختی بود.  
 
یادم می‌آید ایشان در آن موقعیت حساس که این مسایل به فکر هیچ کس خطور نمی‌کرد، با یک خلاقیت و تدبر خاصی همه نیروها را سازمان‌دهی کرد، تا جایی که نیروها را به عنوان نیروهای پشتیبانی برای محکم کردن پشت خط، سازماندهی نمود و با مدیریت خویش بسیاری از مشکلات را حل کرد. (ناصر رزاقیان)
 
تیردعا
 
یک روز از من خواست که اجازه دهم بر سجاده‌ام دو رکعت نماز حاجت بخواند. قبول کردم بعد از نماز گفت من زیر لب دعا می‌خوانم تو آمین بگو!
 
من هم به خیال این که مثل همیشه پیروزی رزمندگان اسلام را از خدا طلب می‌کند، آمین گفتم.  
 
بعد از دعا گفت: «مادر! می‌دانی این دعایی که تو آمینش را گفتی، برای چه بود؟».  
 
گفتم:«حتما پیروزی رزمندگان اسلام را از خدا خواستی».