... آمدم سوی تو
تو از احوال دلم با خبری میدانم
من هم از حال شما مختصری میدانم
بارها توبه شکستم ، ولی هر دفعه
آمدم سوی تو چون می گذری میدانم
این دروغ است که از منتظرانت هستم
در ظهورت تو فقط منتظری میدانم
وای بر من ، که از فرط گناهم مولا
روز و شب آه کشی خون جگری میدانم
تو دعا کن که بمیرم ، ندهم حرص تو را
شده ام با گنه ام دردسری میدانم
چون به پای تو نوشته شده ام در هر حال
با نگاهی دل من را ببری میدانم
دلتان میرود آنجا که ، ببینی آتش
کشته ی روضه ی دیوار و دری میدانم
یا علی