آری این شهر همان شهری است که ابوسفیان و فرزند نحسش 40 سال حکومت کردند و به خاطر دشمنی با اول مظلوم عالم حضرت علی علیهالسلام شهر پر بود از کینه و بغض. کینه و بغضی که قرار بود بر سر خارجیان از دین عقده وا کند.
سید بن طاوس در لهوف خود در مورد این واقعه مینویسد:وقتی مزدوران یزید اهل بیت را نزدیک شام آوردند، امّ کلثوم شمر را خواست. فرمود: مطلبی با تو دارم.گفت: آری فرمود: ما خویشان پیامبریم ... سپس حضرت فرمود: این آیه را خواندهای:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»
«خداوند میخواهد رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور سازد و شما را پاکیزه گرداند»؟
کاروان اسرای اهل بیت(علیهم السلام) روز اول صفر به شام رسیدند و بعد از گذراندن ایشان از بازار و از بین مردم بالاخره به مجلس یزید رسیدند و اهل بیت(علیهم السلام) را در حالى که دست مردها به گردنشان بسته شده بود و همه اسیران نیز به دست یکدیگر زنجیر شده بودند وارد مجلس یزید نمودند.
یزید در قصر خود نشسته بود و ورود سرهاى مقدس و کاروان اهل بیت را مشاهده مىکرد و این اشعار را زمزمه مىکرد:
آن قافلهها پدیدار شدند و آن آفتابها بر بلندیهاى جیرون تابیدند؛ کلاغ فریادى کشید. گفتم که: فریاد بزنى یا نزنى، من از بدهکار خود طلب خود را گرفتم.
پس از وارد نمودن اسیران به مجلس یزید، ایشان را در مقابل او نگه داشتند، امام سجاد (علیهالسلام) به یزید فرمود: اگر رسول خدا(صلى الله علیه و آله)ما را در این حالت ببیند گمان میکنی با تو چه خواهد کرد؟
و فاطمه دختر امام حسین(علیهالسلام) فریاد زد: اى یزید! آیا دختران رسول خدا(صلى الله علیه و آله) باید اینگونه به اسارت گرفته شوند؟
اهل مجلس با شنیدن این جمله از دختر امام حسین(علیهالسلام) به گریه افتادند، به گونهاى که صداى گریه ایشان شنیده مىشد.
یزید چون وضعیت را بدین صورت دید ناچار دستور داد دستهاى امام چهارم را باز کنند.
در این هنگام سر مبارک امام حسین(علیهالسلام) را در حالى که شستشو داده و محاسن مبارک حضرت را شانه زده بودند، در تشتى از طلا قرار داده و در مقابل یزید گذاردند، و یزید با چوبى که در دست داشت بر داندانهاى مبارک امام مى زد.
یزید گفت: سرهایى را شکافتیم که عزیز بودند، و آنها آزار دهندهتر و ستمکارتر بودند.
ابو برزه اسلمى گفت: اى یزید! واى بر تو! بر دندانهاى حسین پسر فاطمه چوب مىزنى در حالى که من شاهد بودم که رسول خدا (صلى الله علیه و آله) همین لبها و دندانها را مىبوسید و به حسن و حسین(علیهماالسلام) مىفرمود: شما دو سید جوانان اهل بهشتید، خداوند قاتل شما را نابود کند و او را مورد لعنت خود قرار دهد و دوزخ را براى او آماده سازد!
یزید با شنیدن این جملات خشمگین شد و دستور داد او را از مجلس بیرون کردند.
یزید همانگونه که با چوب بر لب و دهان مبارک امام حسین(علیهالسلام) مىزد، رو به سر مبارک کرده فرمود: اى حسین! نواختن مرا چگونه دیدى؟!
سپس یزید آب جو طلب کرد و از آن مىنوشید و به یاران خود مىداد و مىگفت: این شرابى است مبارک و از برکت آن این است که اولین بارى که ما از آن مىنوشیم سر دشمن ما (حسین) بر سر سفره ماست، و سفره طعام ما به همین خاطر گسترده است و با خیالى راحت و مطمئن غذا مىخوریم و شراب مىنوشیم.
سکینه(علیهاالسلام) مىفرماید: به خدا سوگند من از یزید کافرتر، ستمکارتر و سنگدلتر ندیده ام!
زینبو کوچه و بازار کجا؟
زینب و مجلس اغیار کجا؟
زینب و تشت و سر یار کجا؟
یک مبارزِ انتحاری ( ازطایفه القاعده ) که در انفجاری ناموفق دستگیر شده بود، مورد تفتـیش بدنی قرارمیگیرد. متوجه میشوند که حفاظی آهنی برای مصون ماندن اعضاء تناسلیـش هم همراه دارد.
علت راکه می پرسند میگوید : دراین مأموریت که قراربود همراه بمب منفجر شوم میخواستم درآن دنیا مشکل آمیزشی دربهشت نداشته باشم!!!
دوسه مثقال خریت زخران چیزی نیست آدمی هست که الحق دوسه خروار خراست
خدایی در مورد این یکی من چی بنویسم؟! خدایی دو تا جمله بنویسم خود شوووما نمیگین میرزا حیات! (حیای تو!) کجا رفته؟! قلم حرمت داره؟
پس به همین خاطر چیزی نمینویسم. خار در چشم و استخان در گلو چیزی نمینویسم!
فقط یه سوال از ایشون به عنوان یک وهابی بهشتی!!!!
به فرض خودت رو منفجر کردی و به 2500 تیکه تقسیم شدی و همه جا رو بوی گندت برداشت! و به بهشت رفتی!(گلاب به روتون!)
بعد اونوقت اعضای دیگت به کارت نمیاد؟! مثلا خواستی یه انار بهشتی بکنی و همونجا انارو!!!! بخوری! دست نمیخوای؟! دهن واموندتو لازم نداری؟! دستگاه گوارش چی؟ اصن اعتقادی به دستگاه گوارش، معده،| روده و .. داری؟ یا هر چیزی که نبینی رو باور نمیکنی؟!!!
پا لازم نداری برای رفتن؟! خبر مرگت اونجا هم میخوای سربار فرشتگان الهی بشی خیر ندیده؟!!!!
دیدی با این منطق وهابی همه چیزت میلنگه و فقط یک راه میمونه
اونم این که مثلا با مرگ موش خودتو بکشی!!! یا با برق 220 ولت!!! یا چاه باز کن توالت!!! تا در اون دنیا و در بهشت حور العین بهشتی برای خدمت به جتابتان دچار مشکل نباشن!
ولی از من میشنوی به همین جهاد نکاح کوفتیتون بچسب بهتره! از قیدیم! گفتم سیلی نقد به از حلوای نسیه! حد اقل اینجوری اگه رفتی اون دنیا و با قتله کربلا و مدینه محشور شدی سرت بی کلاه نمونه!!!!
منبع :شهد مشهود
( تصویر عالم بزرگوار مرحوم آیت الله بهجت-بوسیدن سنگ ورودی حرم وضریح ائمه معصومین ع )
خلاصه ای از دلایل اینکه چرا ما شیعیان به حضرات معصومین توسل میکنیم :
1 - آیه 97 سوره یوسف قرآن می فرماید"
قالُوا یا اَبانَا اسْتَغْفِرْلَنا ذُنُوبَنا اِنّا کُنّا خاطِئینَ"
(برادران یوسف خطاب به پدرشان) گفتند: پدر،از خدا آمرزش گناهان ما را
بخواه، که ما خطاکار بودیم.
2 - آیه 98 سوره یوسف نیز داریم
"سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبّى اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ"
بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، که او آمرزنده و مهربان است.
3 - آیه 64 سوره نساء هم می گوید" وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول إِلاَّ
لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّـلَمُواْ أَنفُسَهُمْ
جَآءُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ
لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحیماً"ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر
براى این که به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر این مخالفان، هنگامى که
به خود ستم مى کردند و فرمان هاى خدا را زیرپا مى گذاردند به نزد تو مى
آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى کردند، و پیامبر هم براى آن ها استغفار مى
کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مى یافتند.
اللهم الرزقنا شفاعة الحسین یوم الورود ...
بسمه تعالی
جناب آقای رئیسجمهور
دستیابی به آنچه مرقوم داشتهاید در خور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات
هستهئی و دیگر
دستاندرکاران است و میتواند پایهی اقدامات هوشمندانهی بعدی قرار گیرد. بیشک فضل الهی و دعا
و پشتیبانی ملت ایران عامل این موفقیت بوده و در آینده نیز خواهد بود انشاءالله. ایستادگی در برابر
زیادهخواهیها همواره باید شاخص خطّ مستقیم حرکت مسئولان این بخش باشد، و چنین خواهد بود
انشاء الله. سیّد علی خامنهای
۳ آذر ۹۲
خسته نباشید فرزندان ملت ایران ...
ما همه امیدوار به آینده ای روشن برای ملت ایران هستیم در سایه ی ولایت ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله )
انشاءالله