سراغ منزل امام را گرفتم و به حضورشان شرفیاب شدم و به محضرشان عرضه
داشتم که بنده حسن حسن زاده آملی هستم و فعلاً در حوزهی علمیهی تهران
مشغول تحصیل و تدریسم. اساتید من عبارتند از حضرت علامه میرزا ابوالحسن
شعرانی و ... شنیدم که حضرتعالی، روحانیون را مکلف کردهاید تا مسائل سیاسی
و مشکلات اجتماعی مسلمین را برای عموم مردم بیان کنند. لذا من که یکی از
اطبای سرشناس آملم و جهت تبلیغ عازم آن دیارم، آمدهام به شما بگویم من هم
مانند دیگران در خدمتم و شما نیز انشاءالله در اهدافتان موفق خواهید شد و
همه با هم دست بدست هم می دهیم و انشاءالله تعالی کشور را از دست فسقه و
فجره نجات می دهیم و دین خدا را پیاده می کنیم.»
در
خصوص علامه، مطالب زیادی گفته شده و به ابعاد تربیتی، عرفانی، اخلاقی و
علمی ایشان پرداخته شده است. به طور مثال، دختر ایشان منباب سیرهی تربیتی
علامه میگوید:
«ایشان هیچ اجباری در تربیت
علمی و دینی فرزندان به خرج نمی دانند. به هیچ وجه اهل اجبار نبودند؛ نه در
تحصیل علوم و نه حتی در مسائل سلوکی؛ فقط از ما می خواستند که واجبات را
ترک نکنیم، تنها براین مسئله تاکید شدید داشتند. بارها به ما فرموده اند که
من مسلمان تقلیدی نیستم، بیشتر مکاتب مادی و غربی را بررسی کرده ام و
فهمیده ام که آنها در برابر سوالات فیزیک و متافیزیک به طور جامع پاسخی
ندارند، از همین طریق به پوشالی بودن آنها پی بردم. بعد از آن هم به سراغ
ادیان مختلف رفتم و پس از تحقیقات کامل، فهمیدم که هیچ کدامشان کلام و حرفی
را به اتقان قرآن و کلام ائمه اطهار ندارند، لذا دین اسلام را پذیرفتم و
بحمدالله شیعه دوازده امامی هستم.»
اما آنچه
در خصوص اکثر علما، بویژه حضرت علامه حسنزاده اتفاق افتاده، غفلت از وجه
سیاسی ایشان است. تا جایی که بعضاً تصور میشود این بزرگواران، رویکرد
سیاسی نداشته و شاید این سکوت ساختگی، نشانهایست از عدم همراهی آنها. در
حالی که این آیات الهی، از حامیان خاص نهضت خمینی کبیر بوده و هستند.
به
طور مثال، دربارهی آیتالله حسنزاده باید گفت همراهی علامه با انقلاب
اسلامی، بعد از پیروزی آن بیشتر شد. خصوصاً پس از رحلت حضرت امام و به
رهبری رسیدن حضرت آیتالله خامنهای، جملاتی که ایشان نسبت به رهبر انقلاب
فرمودهاند جالب توجه است.